تاریخ انتشار : 1399/1/24 ساعت: 20:34 | کد مطلب: 9587 |
ساعتها به انتظار آمدنت سپری میشوند و عقربههای بیقرار، مدام دور خودشان میچرخند...
امسال هم، مثل تمام سالهایی که از عمرمان گذشت، به شوق دیدارت کوچه را چراغانی میکنیم و آمدنت را به انتظار مینشینیم...
آقاجان!
مسیر خورشید از کدام طرف است؟
از کدام کوچه عبور خواهی کرد؟
در کدام خیابان به دنبال ردی و نشانی از تو باشم؟
میدانی آقاجان؛
این روزها از هر روزگاری که بی تو گذشت، غریبتر مانده ایم!
بغض غربت چنگ در گلو انداخته و امسال در جشن میلادت حتی از جمکران هم بازماندهایم.
بیتو، باران هم در این شهر غمزده هیچ صفایی ندارد؛ چنان که گویی که آسمان هم از دردهای زمین به تنگ آمده و برایش اشک میریزد...
آقای ما،
زمین درد دارد...
انتظار، دشوارترین اتفاق تاریخ است و این روزها که تاریخ و جغرافیای بشر درهم تنیده، زمین برای عطر حضورتان لحظهشماری میکند.
آقای تمام خوبیها؛
مرا دریاب که سخت محتاجم...
امشب با عطر نرگس، شاخههای سنبل و با زمزمه ادرکنی یا صاحبالزمان، به استقبال میلادت میآییم؛ باشد که نگاهی از لطف کرده و خود برایمان دعای «الهی عظمالبلا...» را بخوانی...
و دور شود هر بلایی که شما برای دفع آن دعا کنید...
--------------------
زهرا اکبرنیا / خبرگزاری فارس
-----------------